Ebale Eeitaa Whatsapp

یازده خاطره ماندگار از احمدآقای توکلی

  • شناسه خبر: 12475
  • تاریخ و زمان ارسال: 4 مرداد 1404 ساعت 8:56
در دولت احمدی‌نژاد، تصمیمی سخت اما درست در پیش بود. همه می‌دانستند لازم است، اما هزینه اجتماعی‌اش بالا بود. هیچ‌کس جلو نمی‌آمد. احمدآقا گفت: «من دفاع می‌کنم. فحشش مال من. اما این کار به نفع انقلاب است.»

به گزارش آوای قیروکارزین به نقل از جهان نیوز، بیایید چند خاطره را با هم مرور کنیم؛ نه برای نوشتن، بلکه برای مرامی که دیدنی است و به خاک سپرده نمی شود. و شاید دست آخر بشود آن «یک کلمه آخر» را گفت.

 

یکم.

گفت: «چند دقیقه صبر کن، بروم میوه بگیرم.»

 

بازار میوه و تره‌بار شهرک غرب بود. همراهی رفت با او، اما زود برگشت؛ فقط دو کیسه کوچک، شاید یکی دو کیلویی؛ سیب و نارنگی. بعدها همان همراه گفت احمدآقا می‌گشت تا کوچک‌ترین‌ها را بردارد. می‌گفت: «در خرید، جوری جمع نکنیم که به دیگران نرسد.» انگار عدالت برایش از همان سبد میوه آغاز می‌شد.

 

دوم.

 

روزی بسیار خسته بود. درهم‌ریخته و خاموش. پرسیدم: «اتفاقی افتاده؟»

 

آرام گفت: «درگیر کار یکی از بچه‌ها هستم، در ماجرای اعتراضات ۹۶ گرفتندش. سنش کم است. مگر چقدر از ماجرا سر در می‌آورده؟ اشتباه کرده، بگذریم. زندان برود، کی تضمین می‌دهد بهتر شود؟»

 

بعد آه کشید و گفت: «کاش آن قاضی که زندان بریده، یک روز خودش طعم زندان را بچشد، بفهمد چه می‌گذرد آنجا…»

 

اولین بار بود احمدآقا را این‌گونه دلخور و گرفته می‌دیدم.

 

سوم.

 

دادگاه «الف» برگزار شده بود. من سردبیر بودم. با هم رفتیم. دادستان اعتراض کرده بود به کامنت‌های کاربران؛ تند بودند، گاهی هم دشنام.

 

وقتی نوبت احمدآقا رسید، پشت تریبون رفت و گفت:

 

«وقتی در صف نان ایستاده‌اید، گرسنه و خسته، ممکن است داد بزنید: سه ساعته ایستاده‌ام، در حالی که نیم ساعت بیشتر نبوده. نه خودت قصد دروغ داشتی، نه نانوا تو را دروغ‌گو می‌داند. فشار است که زبان را تند می‌کند. کامنت هم گاهی فریاد یک دل در تنگناست. بگذارید بگوید. خالی شود. مدارا کنیم…»

 

چهارم.

 

جلسه شورای سیاست‌گذاری الف بود. جمع بزرگی از اهل فکر و سیاست حاضر بودند. موضوعی مورد اختلاف بود. احمدآقا دید که همه مخالف‌اند، توضیح داد، اما اقناع نشدند. آخر گفت: «نقدهایتان را منتشر کنید. همین‌جا.

 

در سایت خودمان. نقد شما خیرخواهی من است.» و منتشر هم شد. در همان الف. با همان صراحت.

 

پنجم.

 

یکی از رفقایش که تازه نماینده مجلس شده بود، آمد و گفت: «توصیه‌ای کنید.»

 

احمدآقا گفت: «فکر کن این آخرین دوره مجلسی‌ست که در آن حضور داری. با این نگاه قیام و قعود کن. همه‌چیز درست می‌شود.»

 

ششم.

 

با هم در ماشین بودیم. لحظه‌ای بی‌دقتی، چرخ‌ها رفت روی خط عابر پیاده.

 

گفت: «محسن، مراقب باش. قیامت، باید حتی برای همین هم جواب بدهیم. این خط، حق‌الناس است.»

 

هفتم.

 

نقدی نوشته بود. تند، محکم. بعد فهمید اطلاعاتش ناقص بوده. شش ماه وقت گذاشت، اسناد را خط به خط خواند. بعد نوشت: «اشتباه کردم.»

 

صریح، بدون توجیه. گفت: «وقتی دانستم ناحق نوشته‌ام، فقط یک راه مانده بود: عذرخواهی.»

هشتم.

 

در دولت احمدی‌نژاد، تصمیمی سخت اما درست در پیش بود. همه می‌دانستند لازم است، اما هزینه اجتماعی‌اش بالا بود. هیچ‌کس جلو نمی‌آمد. احمدآقا گفت: «من دفاع می‌کنم. فحشش مال من. اما این کار به نفع انقلاب است.»

 

دفاع کرد. فحش‌ها را هم خورد. اما تصمیم، گرفت و اجرا شد.

 

نهم.

 

شنیده بود خانه‌هایی در مسیر سولقان تا امام‌زاده داوود آسیب دیده‌اند. بی‌هیچ مسئولیتی، تنها رفت. لباسش خاکی شد. ساعاتی ایستاد، پای درد دل مردم. گفت: «همه دارایی‌شان همین خانه است. صدایشان جایی نمی‌رسد. دردشان تبعیض است. همین که بایستم و گوش بدهم، رواست.»

 

برگشت و نامه‌ای هم به مسئول مربوطه نوشت.

 

دهم.

 

نام امیرالمؤمنین که می‌آمد، اشکش بی‌اختیار می‌ریخت؛ چه در مدح، چه در مرثیه.

 

اما آن روز، در دادگاه، رو به هیئت منصفه ایستاد و گفت: «چطور ممکن است کسی در این کشور، در چنین زمانی، ناگهان و چند شبه میلیاردر شود و کسی سراغش نرود؟»

 

و صدایش لرزید. بغضش شکست.

 

یازدهم.

 

روز وداع با محمد، فرزند عزیزش.

 

وقتی پیکر محمد را در قبر گذاشتند، احمدآقا مثل کوه ایستاده بود. همان‌جا میکروفن گرفت و از مرگ گفت. از معاد. از یقین. گفت: «به من گفتند محمد را اینجا دفن کنید. گفتم ما هزینه نداریم. یکی آمد. پدر شهیدی بود. گفت نذر کرده‌ام یک قبر را به محمد بدهم.»

 

اصرار داشت حتی در این لحظات، تصور تجمل نیاید.

 

محمد، دوستی داشت؛ محمد ساجدی. او و خانواده‌اش در مسیر کربلا تصادف کردند و پر کشیدند.

 

احمدآقا رفت سر قبرش. همان کسی که کنار مزار پسرش آرام و استوار بود، آنجا بی‌قرار شد. بر سینه می‌کوبید.

 

در یکجا استواری‌اش تسلّای دوستان بود، در جای دیگر بی‌قراری‌اش پناه خانواده مرحوم.

 

احمدآقا، حریت را ننوشت، زیست.

 

عدالت را تئوریزه نکرد، زندگی کرد.

 

مبارزه، سلوک فردی و اجتماعی‌اش بود.

 

اشک بر سیدالشهدا را به سیاست امتداد داده بود.

 

حرف درباره‌اش بسیار است. اما اگر بخواهی همه را در یک کلمه خلاصه کنی، آن کلمه این است: احمدآقا جوانمرد بود. تا قیامت گردن خیلی از جوان های این انقلاب حق خواهد داشت.

مطالب مرتبط

بخش خیرگو در بحران آب؛ چشم‌انتظار اقدام مسئولان

تیم دختران زیر ۱۶ سال بسکتبال ایران قهرمان غرب آسیا شد

بزرگداشت شهدای اقتدار جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و یادواره شهدای نجف آباد برگزار شد

فناوری چگونه به داد کم‌آبی می‌رسد؛از مصرف هوشمند تا کشاورزی هیدروپونیک

هشدار نارنجی هواشناسی در فارس؛ تشدید رگبارهای تابستانه در جنوب استان

سناتور آمریکایی راه حلی برای حفظ تیک تاک پیشنهاد کرد

هیچ‌کس به اندازه مقام معظم رهبری ایرانی نیست

طوفان به زیرساخت های شهری لامرد خسارت وارد کرد

لغو پاسخ

جدیدترین مطالب

آرشیو خبر ها
  • ویژه 11 مرداد 1404

    توزیع انواع نهاده کشاورزی بین انبار کارگزاران شهرستان قیر و کارزین

  • ویژه 11 مرداد 1404

    جلسه تعیین محدوده بافت فرسوده شهرهای قیروکارزین؛ گامی در جهت تسریع جذب تسهیلات مسکن روستایی

  • ویژه 10 مرداد 1404

    اگر انسجام ملی و رهبری حکیمانه نبود، امروز ایران به سرنوشت غزه دچار می‌شد

  • ویژه 10 مرداد 1404

    افتتاح واحد مسکونی طرح روستایی برای افراد دارای معلولیت در قیروکارزین

  • ویژه 9 مرداد 1404

    دانشگاه آزاد فیروزآباد با ریاست یک قیروکارزینی در میان واحد های برتر دانشگاهی فارس

  • ویژه 9 مرداد 1404

    جلسه تغییر کاربری اراضی روستاهای قیروکارزین در بنیاد مسکن فارس

  • ویژه 9 مرداد 1404

    22 تن نهاده کشاورزی در سطح شهرستان قیر و کارزین توزیع شد

  • ویژه 7 مرداد 1404

    ساماندهی محوطه امام‌زاده نه‌تن و آسیاب های تاریخی + تصاویر

  • ویژه 7 مرداد 1404

    از شهید غیب پرور تا زائران امام رضا(ع)؛ افزر به یاد دلاوران گریست

  • ویژه 6 مرداد 1404

    رئیس آبفای افزر: تمامی روستاهای بخش افزر لوله‌کشی شده‌اند

  • ویژه 4 مرداد 1404

    بزرگداشت شهدای جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و جانباختگان حادثه اتوبوس زائران امام رضا(ع) قیروکارزین برگزار شد

  • ویژه 4 مرداد 1404

    رژیم صهیونیستی با پشتیبانی غربی ها روی مغول و هیتلر را سفید کرده است

  • ویژه 3 مرداد 1404

    ۳ مصدوم و ۲ فوتی در تصادف محور فیروزآباد – قیروکارزین

  • ویژه 2 مرداد 1404

    راهپیمایی جمعه‌های خشم و نصر در قیرو‌کارزین + تصاویر

  • ویژه 1 مرداد 1404

    اجرای طرح مهر درمان در شهرستان قیر و کارزین

  • ویژه 30 تیر 1404

    بازرس کل فارس تأکید کرد: ضرورت پیگیری ابعاد حادثه واژگونی اتوبوس

  • ویژه 29 تیر 1404

    آخرین وضعیت حادثه واژگونی اتوبوس قیروکارزین /22 فوتی و 30 نفر بستری

  • ویژه 28 تیر 1404

    واژگونی دلخراش اتوبوس زیارتی مشهد مقدس قیروکارزین در جاده فیروزآباد به کوار با ۲۱فوتی و ۳۴مصدوم

  • ویژه 28 تیر 1404

    بازدید میدانی از پروژه ساخت پل بزرگ ریکان در محور قیروکارزین – فیروزآباد

  • ویژه 28 تیر 1404

    شناخت درست دشمن و ظرفیت‌های ملی، وظیفه‌ای عمومی است

  • ویژه 27 تیر 1404

    پیوستن دروازه‌بان آینده‌دار قیروکارزینی به باشگاه پارس جنوبی جم

  • ویژه 25 تیر 1404

    سرمایه‌گذاری ۲۵۰ میلیارد تومانی فولاد در شهرک صنعتی قیروکارزین

  • سیاسی 23 تیر 1404

    ۱۲۰۰ میلیارد تومان بدهی دولت به مددجویان بهزیستی

  • ویژه 20 تیر 1404

    رسانه‌های غربی به دنبال سیاه‌نمایی و ارائه روایت‌های نادرست از نظام اسلامی هستند

  • ویژه 19 تیر 1404

    جنگ ۱۲ روزه جنگ تمدنی بود

  • ویژه 18 تیر 1404

    محدودیت تردد فیروزآباد به شیراز به طول ۷کیلومتر

  • محلی 17 تیر 1404

    مراسم سوگواری محرم روستای اتحاد دهستان هنگام

  • محلی 17 تیر 1404

    مراسم شـام غریـــبان حسینـے امام شهر

  • ویژه 17 تیر 1404

    مراسم عزاداری شام غریبان حسینی در روستای علی آباد

  • ویژه 16 تیر 1404

    مراسم عزاداری محرم با اجتماع زینبی بانوان کارزین

  • ویژه 16 تیر 1404

    پایان مرمت اثر تاریخی نقش برجسته سرباز پارتی در قیروکارزین

پایگاه خبری آوی قیروکارزین، انعکاس دهنده اخبار شهرستان قیروکارزین می باشد.

شهروند خبرنگار

شبکه های اجتماعی

Eeitaa Ebale Whatsapp